دیوار، Wall

یه دیوار که از دلم حک کنم روش. A wall to carve in it what goes in my heart.

دیوار، Wall

یه دیوار که از دلم حک کنم روش. A wall to carve in it what goes in my heart.

قبلا این وبلاگ رو ثامن‌بلاگ بود، اما اونا مهمون‌نوازای خوبی نبودن، انداختنم بیرون :))
الان اینجام
من کلا آدم شادیم، اما احتمالا این وبلاگ جدیت و گاها اندوه بسیار داشته باشه و کاربردشم همینه. قراره با «دیوار» حرف بزنم! شاید بعدا یکی پژواک صدامو گرفت :)

I am mainly a silly, happy person, though, this blog has a serious and sometimes sorrowful taste to it. I am supposed to talk to Wall! Maybe somebody gets my echo later.

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۱/۰۱
    Help

۳ مطلب در دی ۱۴۰۱ ثبت شده است

۱۸
دی

It disgusts me when I remember I'm a human being and sometimes I have to beg for some stuff with my actions or words.

Check this out .

  • رضا عساکره
۱۲
دی

هندونه گوجه نیست که وقتی نگاش کنی بفهمی چقدر باکیفیته. همه‌چیش زیر پوستش اون داخل قایم شده. موز هم نیست که از نگاه به پوستش یه حدسی راجع به اوضاع اون داخل بزنی. همه‌چیش نامعلومه. اینقدر نامعلوم که حاضری بگیری بزنیش تا یه نشونه‌ای از داخل خودش بهت بده. ولی حتی وقتی میزنیش هم حداکثر یه صداهای نامفهوم از خودش در میاره که هیچکی نمیدونه معنیش چیه. بعضیا ژست میگیرن که میدونن چی گفته ولی نمیدونن واقعا.

 

راستش تقصیر هندونه هم نیست. خودشم نمیدونه اون داخل چه خبره. برا همین بعضی اوقات شرط هم میذاره. شرط میذاره که حتما با چاقو به جونش بیفتی که داخلشو ببینی. که هم خودش بدونه داخل چه خبره، هم خیالش راحت باشه که تو هم در جریانی. که بعد نگی نگفته بود. اما اگه چاقو خورد و بد بود چی؟ ایراد نداره، هندونه ریسکشو میخره که باقی عمرشو بمونه گوشه وانت.

 

حتی اگه بعد چاقو خوردن هم قرمز قرمز باشه داخلش و هسته‌هاشم خیلی کم باشه و کلی باهاش حال کنی، هندونه هنوز میفهمه که فقط یه هندونه‌س. اون درک میکنه که شلیل هسته‌جدا نیست. اون درک میکنه که تو سرما دوست نداشته باشی بخوریش چون لرز میکنی. درک میکنه که قبل خواب هم نخوای بری سراغش چون جیشت میگیره نصفه شب. درک میکنه که تو مجالس رسمی دعوت کردن یا نکردنش محل شک باشه. و درک میکنه که لازمه چند ساعتی سرمای یخچالو به جون بخره که به چشمت بیاد و حالت عادیش جذابیتی نداره.

 

هندونه اینا رو درک میکنه و سعی میکنه باهاشون کنار بیاد. ولی ته دلش حس میکنه هرچی نباشه حداقل کالریش کمه و چاقت نمیکنه. حداقل تو یه روز گرم، هیدراته‌ت میکنه. دلش خوشه که شب یلدا رو برات آیکونیک‌تر میکنه. حتی تو اینترنت خونده آنتی‌اکسیدان هم هست و باعث میشه دیرتر پیر شی. هرچند اینقدر بهش گفتن که پرورشت آب زیاد مصرف میکنه دیگه این تعریفای موردی براش قابل باور نیست.

 

هندونه شلیل هسته‌جدا نیست. ولی خرمالوی نارس هم نیست. ولی شلیل هسته‌جدا هم نیست. خودش دوست داشت باشه‌ها. براش زور هم میزنه. ولی همینقدر بلده.

 

پ. ن: شاید هندونه زیادی ترسوعه. یه پوست کلفت دور خودش کشیده که نکنه کسی اوخش کنه. همچین جدی گرفته انگار آناناسه. یه ذره هندونه‌ای دیگه، کسی کارت نداره.
پ. ن: شایدم هندونه داخل خودشو دوست نداره و میخواد مخفیش کنه. حتی از خودش.
پ. ن: موز هم شبیه چیزه. نمیخوام جاج کنما ولی خدایی شبیه چیز نیست؟

پ. ن: بعد پست کردن این متن، یاد این آهنگه افتادم. خواننده‌ش یه هندونه‌س.

  • رضا عساکره
۰۶
دی

The kid's envious stare at the parked sport car halted by the owner's generous offer; "do you want a ride big man?"
+ For real?
- Yes buddy, hop in!
"Your car is just charming, sir" the kid raved as the door clicked closed.
- Is it? Thank you! It's my brother gift for my birthday.
+ I wish I...
The man guessed the rest of the sentence "you wish you had a brother like that, I know" he speculated.
"I wish I was a brother like that" boy proceeded.

  • رضا عساکره