دیوار، Wall

یه دیوار که از دلم حک کنم روش. A wall to carve in it what goes in my heart.

دیوار، Wall

یه دیوار که از دلم حک کنم روش. A wall to carve in it what goes in my heart.

قبلا این وبلاگ رو ثامن‌بلاگ بود، اما اونا مهمون‌نوازای خوبی نبودن، انداختنم بیرون :))
الان اینجام
من کلا آدم شادیم، اما احتمالا این وبلاگ جدیت و گاها اندوه بسیار داشته باشه و کاربردشم همینه. قراره با «دیوار» حرف بزنم! شاید بعدا یکی پژواک صدامو گرفت :)

I am mainly a silly, happy person, though, this blog has a serious and sometimes sorrowful taste to it. I am supposed to talk to Wall! Maybe somebody gets my echo later.

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۱/۰۱
    Help

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

۲۰
فروردين

امروز آشفته بودم واقعا

تصویر ذهنمو ثبت کردم، شد این:

تصویر ذهن

نشستم یه ذره با مامانم صحبت کردم فهمیدم آشفتگیای من بچه‌بازیه و خب طبعا الان حالم خوبه 😂😂

  • رضا عساکره
۱۲
فروردين

1. هیچکی احمقانه‌تر از من زندگی نمیکنه. آدما یا یه چیزو میخوان یا نمیخوان. یا پیگیرش میشن یا نمیشن. نه اینکه صدتا انگیزه داشته باشن برا خواستنش و صدتا دلیل برا نخواستنش. دیگه برا «خودشون» شل‌کن سفت‌کن ندارن. هیچ‌چیزی آشغال‌تر از این نیست که تکلیفت با خودت روشن نباشه. هیچ‌چیزی بی‌صفاتر از این نیست که هر لحظه طبق یه تئوری جدید بین دوتا سراب نوسان کنی، طواف کنی، سعی کنی. حیف چشمه‌ای که با گریه برا تو جوشیده، اونم کنار خودت!

 

2. این روزا بیش از هرچیزی نداشتن (و خب طبعا پیروی نکردن از) یه چارچوب فکری منظم آزار میده.

 

3. توحید یعنی پایبندی به ««یه» چیز»ی که به نتیجه رسیدی درسته. مستقل از ملامت «بقیه»، مستقل از اینکه «سود» لحظه‌ای تو چیه، مستقل از اینکه «خودت» دلت چی میخواد.
(البته شاید اون چیزی که به نتیجه رسیدی درسته مثلا پیروی از حرف مردم، سود لحظه‌ای و یا دلت باشه)

 

4. ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا ۚ الْحَمْدُ لِلَّهِ ۚ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ

خدا مثال اون بابایی رو زد که چندتا صاحب‌کار با نظرای مخالف هم داره و بابایی که فقط تو استخدام یه نفره. اینا وضعشون یکیه؟

 

5. من هنوز به آغوش اسلام بر نگشتم. میبینی؟ مثل همه‌ی مذبذب بودنای دیگه‌م. مثل همه‌ی شل‌کن سفت‌کنای دیگه‌م. مثل همه‌ی «لا من هولاء و لا من هولاء» بودنام.

 

6. رو این مطمئنم فقط

  • رضا عساکره
۰۱
فروردين

هر چقدر این سال ۹۸ خزعبل بود، روز آخرش برام شیرین بود!

خیلی خوشحالم که اون روند احمقانه رو دوباره تکرار نکردم! البته شایدم کردم ولی نه خیلی جدی!

 

به قول حسین: تموم شدن ۹۸ مبارک!

  • رضا عساکره