دیوار، Wall

یه دیوار که از دلم حک کنم روش. A wall to carve in it what goes in my heart.

دیوار، Wall

یه دیوار که از دلم حک کنم روش. A wall to carve in it what goes in my heart.

قبلا این وبلاگ رو ثامن‌بلاگ بود، اما اونا مهمون‌نوازای خوبی نبودن، انداختنم بیرون :))
الان اینجام
من کلا آدم شادیم، اما احتمالا این وبلاگ جدیت و گاها اندوه بسیار داشته باشه و کاربردشم همینه. قراره با «دیوار» حرف بزنم! شاید بعدا یکی پژواک صدامو گرفت :)

I am mainly a silly, happy person, though, this blog has a serious and sometimes sorrowful taste to it. I am supposed to talk to Wall! Maybe somebody gets my echo later.

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۱/۰۱
    Help

۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

۲۲
فروردين
بهش گفتم: «ببین! غمو تا بهش پا بدی، همرات هست. اون کم نمیاره، تو نباید بهش رو بدی! اصلا هرچی بیشتر بهش کمتر فک کنی، دردش کمتر بیشتر میشه :دی»

  • رضا عساکره
۱۸
فروردين

یه مواقعی یه اپلیکیشنی چیزی رو آپ‌گرید می‌کردیم و میدیدیم که باهاش اصلا حال نمی‌کنیم. این‌جا دو حالت داشت

یا سازنده اپلیکیشنه دکمه داون‌گرید رو گذاشته بود و خب می‌شد ازش استفاده کرد.

یا این‌که نه. که خب مجبور بودیم تحمل کنیم اپ‌ رو یا بیخیالش شیم


اونا شر و ور بود که بگم:

کاش بعضی آدما دکمه‌ی داون‌گرید داشتن! ورژنای قدیمیشون دوست‌داشتنی‌تر بودن :)

  • رضا عساکره
۱۸
فروردين


ز دست دیده و دل هر دو فریاد

که هرچه دیده بیند، دل کند یاد

  • رضا عساکره
۱۳
فروردين
در پست قبل از هرم نیازها گفتم
ولی این که نیازی وجود داره، پوشش پلیدیست برای این که «روز به روز از انسانیت دور شدنم» و «به آشغال گذشته تبدبل شدنم» رو توجیه کنم

و به همین دلیل، خاک بر سر من!
  • رضا عساکره
۰۸
فروردين
نیازهایی داریم ما انسان‌ها و یک هرمی هست به اسم هرم مازلو که طبقه‌بندی کرده این نیازها رو و ادعا می‌کنه که به ترتیب، نیازها از پایین این هرم احساس می‌شوند و با رفع هر سطح، به سطوح بالاتر می‌رسیم
می‌توانید نگاه کنید به این عکس از ویکی‌پدیای جهان‌خوار

در سطح اول هرم، نیازهای فیزیکی، منتظر ما جوانهای جویای نام و جویای کامند! نیازهایی از جمله رفع گرسنگی و تشنگی، سلامتی و در ورژن‌هایی از این هرم، نیاز به رابطه‌ی جنسی(در ورژنی دیگر، این بزرگوار را در سطح سوم می‌بینیم)
سطح بعدی به احساس امنیت و آسایش خاطر اختصاص دارد.
نیاز به دوست داشته شدن و روابط عاطفی، پس از رفع تشنگی و گرسنگی و ناامنی سراغ ما می‌آیند. (در واقع این‌که قدیمی‌ها می‌گفتند گرسنگی نکشیدی که عاشقی از یادت بره، یعنی هنر نزد ایرانیان است و بس و مازلو کلش ماس ماس و از این جور خزعبلات)
و بعد احساس نیاز به محترم شمرده شدن و شخصیت داشتن و اعتماد به‌نفس و مثلهم را می‌بینیم که آخرین مانع رسیدن به احساس نیازهایی همچون خلاقیت و حل مساله و اخلاقیات و این‌هاست.
(در ورژنی دیگر از این هرم پر ورژن، سطح بالاتری به اسم نیازهای متعالی هم دیده می‌شود)

و اما نوبت مازلو تمام شد و نوبت به آقا رضای قصه‌ی ما رسید!
احتمالا اگه پست تغییر حقیر را خوانده باشید، لازم نیست این قصه را تعریف کنم! اگر هم نخواندید هم می‌توانید به آن مراجعه کنید و سپس مجددا همین خط را بخوانید :دی

این‌که داداش رضا در کدام سطح محصور است، به خودش مربوط است.
شاید الان یک حدسهایی بزنید، و من هم میدانم چه حدسهایی‌ست! داداش رضا هم! اما زود قضاوت نکنید!
  • رضا عساکره
۰۳
فروردين
استعشاق، یا دیگری را عاشق خود خواستن! کلمه ای که 10 دقیقه س اختراعش کردم اما با مفهومش عمریست درگیرم
فقط خواستم بگم استعشاق کسی که میدونی قرار نیست باهاش کاری داشته باشی، ممنوعه. اصلا حرامه!
  • رضا عساکره