دیوار، Wall

یه دیوار که از دلم حک کنم روش. A wall to carve in it what goes in my heart.

دیوار، Wall

یه دیوار که از دلم حک کنم روش. A wall to carve in it what goes in my heart.

قبلا این وبلاگ رو ثامن‌بلاگ بود، اما اونا مهمون‌نوازای خوبی نبودن، انداختنم بیرون :))
الان اینجام
من کلا آدم شادیم، اما احتمالا این وبلاگ جدیت و گاها اندوه بسیار داشته باشه و کاربردشم همینه. قراره با «دیوار» حرف بزنم! شاید بعدا یکی پژواک صدامو گرفت :)

I am mainly a silly, happy person, though, this blog has a serious and sometimes sorrowful taste to it. I am supposed to talk to Wall! Maybe somebody gets my echo later.

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۱/۰۱
    Help

۳ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

۲۰
فروردين

به لیست قبلی این آیتم رو هم اضافه کنیم:

  • آیتم اول
  • آیتم دوم
  • مزه‌ی خرما (مخصوصا با نون سننگک) تو دهن خشک بعد یه گرسنگی طولانی یا بعد بیدار شدن از خواب
  • رضا عساکره
۱۳
فروردين

به بهانه سیزده به دری که نرفتیم کلی خوابیدم و دنبال یه ویدیویی بودم که حین غذا نگاه کنم. رفتم یوتیوب و خارجکی سرچ کردم «دانشمند جهت‌دهنده شدن» و دوتا از ویدیوهاشو دیدم و به نظر منطقی بود حرفاشون. اومدم اینجا بنویسم که هم برای خودم یه مرجعی باشه بعدا چک‌ش کنم و هم اگه کسی دوست داشت همچین موضوعی رو یه فاتحه‌ای برای مرده وزنده‌مون بخونه. صرفا نقل قول کردم اینا رو. کامنتی ندادم. حرفای مخالف حرفاشون هم شنیدم ولی این‌جا نیاوردم.

ویدیوی اول (لینک، حدود ۱۵ دقیقه)

سخنران یه استاد مسن و برجسته از دانشگاه هاروارد که حیطه‌ی تخصصیش جغرافیای زیستی، تنوع زیستی و یه مشت چیز دیگه‌ی زیستیه.

  • ایشون اول شروع می‌کنه و میگه که آره زور خودتونو بزنید و اینا که جهان بدطوری بهتون محتاجه. رشد نمایی علم یه مدت دیگه کند میشه اما به شما ربطی نداره فعلا فعلاها که عمر شما قد میده قراره رشد کنه.
  • فرمود که علم یه مدت دیگه میشه یه شبکه از رشته‌های مختلف و اینا فلذا نباید تنها رو رشته خودتون تمرکز کنید که یه گستره از علوم دور و نزدیک به رشته خودتون رو هم پیگیر باشید.
  • فرمود که اگه ریاضیتون خوب نیست نترسید. دانشمندای عالی زیادی بودن که ریاضیشون خوب نبود. از طرفی تو هر سنی میتونید یاد بگیرید. من ۳۲ ساله‌م بود که رفتم درس حسابان برداشتم و یه سری از هم‌کلاسیام بچه‌های کارشناسی‌ای بودن که بهشون زیست تکاملی یاد می‌دادم. و به خاطر داشته باشید که خیلی راحت‌تره که غیرریاضیدانا یه همکار ریاضی‌بلد پیدا کنن تا این‌که ریاضیدانا یه غیرریاضیدانی پیدا کنن که بتونه از نظریه‌هاشون استفاده کنه
  • فرمود که برای هررررر شخصی در هرررر سطحی از دانش ریاضی، یه حیطه‌ای از علم هست که می‌تونه توش موفق باشه.
  • فرمود که برید سراغ حیطه‌های علمی‌ای که تراکم جمعیتش کمترتره. یه معیار برای سنجش فرصت موفقیت، تعداد آدمای موجود تو فیلده. این به این معنی نیست برید سراغ یه سری حیطه‌ی مصیبت‌زده و متروکه. اتفاقا جایی برید که یه سری مرشد خوب و رفیق راه قوی همراهتون پیدا کنید. اما سراغ حیطه‌هایی برید که هنو معروف نشدن. برخلاف شعار معروف نظامی‌ها که میگن «به سمت صدای اسلحه‌ها(میدون جنگ) حرکت کنید» تو علم «مخالف جهت صدای اسلحه‌ها حرکت کنید». جای این‌که به یه دعوای شده ملحق بشید، دعوای خودتونو شروع کنید. تو این حیطه‌ها میتونید تو زمان کم به یه شخصیت بانفوذ و مقتدر علمی تبدیل بشید.
  • فرمود که دو جور نحوه پژوهش داریم. یه جورش اینه که یه سوالی مطرحه و ملت میفتن دنبال راه‌حلش. یه جورشم اینه که سوالی مطرح نیست خودت پا میشی اینقدر تو اون علم ول میگردی که یه سری الگوهای بامزه پیدا می‌کنی و سوال میتراشی. یعنی دیگه دنبال جواب نمی‌گردی. دنبال سوالی میگردی که بیرزه براش دنبال جواب بگردی. فرمود که برای هر سوالی، یه سری پدیده‌ها هست که توی به جواب سوال رسیدن خیلی مناسبن. و برای هر پدیده‌ای یه سری سوال هستن که این پدیده‌ها بهترین چیزن برای فک کردن به این سوالا. بهشون فک کنید.

بعدم یه مشت حرف انگیزشی دیگه زد که آره بشینید درستونو بخونید خلاصه.

 

ویدیوی دوم (لینک، حدود ۱۵ دقیقه)

سخنران یه استاد جوون و برجسته‌ی ژنتیک از دانشگاه کنت‌ه.

اول میاد میگه که معیارایی که یه دانشمند رو بهشون میگیم موفق چیه. اینا رو نام می‌بره:

سرمایه‌ای که جذب میشه

کمیت و کیفیت پژوهش‌هاش

تاثیر صنعتی و اجتماعی یافته‌هاش

عرضه و رضایت شاگردایی که تربیت کرده

 

بعد میاد یه سری دستورالعمل میده که به افزایش این فاکتورا کمک کنه. این‌که هر دستور‌العمل به چه فاکتور یا فاکتورایی مربوطه رو هم فکر کنید بهش جالبه. اینا رو تیتروار گفت برا همین منم تیتروار مینویسم:

بهترین روش انجام پژوهش، انجام پژوهشه. زیاد فک نکنید بشینید انجام بدید یاد میگیرید کم‌کم.

وقتی فرصت در میزنه، بدو درو با کن عزیزم یه نگاه به ما کن عزیزم، نمیدونم چی‌چی کن عزیزم

آدمای درست حسابی دور خودتون جمع کنید

دانشتون مهم نیست. خلاقیت و ایده‌هاتونه که مهمه

همیشه یه چیزی بیارید به مهمونی (اگه یه کمک‌ها/همکاری‌هایی می‌خواید خودتون هم یه سری کمک و همکاری پیشنهاد بدید)

سایز اسلحه‌تون (سرمایه جذب‌شده برای حمایت از پژوهشتون) مهم نیست. نحوه و زمان شلیک مهمه.

اگه از اوضاع راضی نیستید تغییرش بدید. نمیتونید تغییر بدید یه کار دیگه کنید. هر غلطی که می‌کنید خواهشا غر نزنید.

از شکستا ناراحت نشید، بررسی‌شون کنید که چی شد که اینطوری شد. اتفاق بود یا حادثه؟ ها؟ اتفاق یا حادثه؟ (یهو یاد این آهنگ کیوسک افتادم که نمیدونم اسمشم چیه)

مسیر عموما لذت بخش‌تر از هدفه پس حالشو ببرید

با آدما نایس رفتار کنید و گنداخلاق نباشید

و Nil carborundum illegitimi

 

 

راستی انگار اگه سرچ کنید Advice to young scientists هم به اطلاعات خوشجل و موشجلی بر میخورید

 

  • رضا عساکره
۰۱
فروردين

+سلام بچه‌ها، به همکلاسی جدیدتون، آقای طیفولک، خوش‌آمد بگید!

این هم‌کلاسیتون از یه چیزی خوشش نمیاد. خودت بگو برامون طیفولک!

 

 

- سلام بچه‌ها

 بچه‌ها آدما برای این‌که راجع به من صحبت کنن منو تیکه تیکه می‌کنن و برای هر تیکه‌م یه اسمی میذارن.

شاید این‌کار حرف زدن راجع به من رو ساده‌تر کنه اما دو تا مشکل داره. اولا ممکنه تفاوتای دوتا نقطه که تو یه تیکه‌ن رو نبینن، دوما ممکنه دوتا نقطه‌ای که زیاد متفاوت نیستن رو خیلیییی متفاوت ببینن. بذارید مثال بزنم:

مثلا سه تا نقطه A و B و C رو در نظر بگیرید. هم به A میگن زرد هم به B. در حالیکه یه ذره فرق داره این دوتا. از اون طرف به C میگن سبز در حالیکه خیلییی شبیه به Bه. یعنی اینا نسبت به اسم دوتا کیفیت متفاوت (A و B) حس یکسان (زرد بودن) دارن. از طرفی اسم دوتا کیفیت شبیه هم، بهشون حس‌های متفاوت میده.

من یه آبجی دارم که اون تو همین مدرسه دخترونه روبه‌رویی درس می‌خونه. اون مشکلش یه ذره کمتر حاده. بذارید عکسشو نشونتون بدم فقط چشاتونو درویش کنید حرومزاده‌های هیز

کلا چون اونا این تیکه‌تیکه کردناشون بیشتره، تفاوتای داخل یه دسته کمتره و اون مشکل کمتر وجود داره. میتونید به نقطه‌های B و A دقت کنید که دیگه تو یه گروه نیستن. تازه فاصله‌ی گروه A با B از B تا C بیشتر شده و این تفاوته مشخص‌تر و دقیق‌تر شده.

کلا همینه‌ها! هر چقدر دسته‌بندی کردنا کمتر باشه شما حرفایی که میزنید و اسم‌گذاری‌هایی که برای کیفیت‌های مختلف دارید غیر دقیق‌تره.

 

هوی رضای بی‌ناموس زل نزن به عکس آبجیم اینقدر

 

حالا من خوبم. یکی از دوستام هستش که فقط به دو تیکه تقسیمش می‌کنن. در حالیکه اون طفلی یه طیفیه از سیاه تا سفید. ولی دو تیکه که میشه همش نگاهشون بهش اینه: این تیکه سیاهه، این تیکه سفیده.

حالا تو همه جور نگاه بهش این نگاه سیاه سفید هست.

توی دوستی: دوست یا دشمن، حد وسط نداره

توی ارزش‌گذاری: خوب یا بد، حد وسط نداره

توی تواناییاش: توانمند یا ناتوان، حد وسط نداره

توی اهمیت‌دادن به دغدغه‌هاش: مهم یا بی‌اهمیت، حد وسط نداره

توی رفتاراش: اخلاق‌مدار یا بی‌اخلاق آشغال، حد وسط نداره

توی ...: ... یا ...، حد وسط نداره

 

اینم عکسش که رضا شاید به جای آبجی ما به عکس این نگاه کنه

 

این باعث میشه که بین دو نفری که مثلا تو گروه «آدمای خوب» قرار گرفتن، تفاوتای فاحش رو نبینید. از طرفی دونفر که تفاوتشون خیلییی جزیی‌ه یکی بشه آدم خوب و اون یکی آدم بد.

 

حالا یه رفیق دیگه دارم اسمش تقویمه. اونم از همین مشکل رنج میبره. (آیا شما هم از مشکل نگاه تیکه‌تیکه رنج میبرید؟) تعریف می‌کنه میگه ملت هر هفته‌ی من رو یه تیکه میدونن. اسم تیکه‌ها رم میذارن هفته یا سال. این باعث میشه که مثلا یکشنبه‌ست. بعد بگن خب از شنبه شروع می‌کنم. میگیم چرا مثلا جمعه نه؟ میگن خب آخه جمعه جزو همین هفته‌س. اینا یکشنبه رو با جمعه یکی میدونن ولی جمعه رو با فرداش که شنبه‌س یکی نمیدونن. اینا واقعا حرکتشون عجیبه. «در روایات هست که ملائکه بر آن‌ها تف می‌کنند. مرگ خیلی بدی هم دارند.» بعضی‌هام میگن ساعت که رند شد شروع می‌کنیم و بعضیام یه سری هذیونای دیگه میگن. مثلا این‌که بذار ۱۴۰۰ شه و سال (و به بعضی روایات قرن) جدید شه.

 

حالا بعضی جاها مشکل ذاتا حاد میشه. مثلا تو تصمیم‌گیری‌های صفر و یکی. فرض کنید که یکی براتون رزومه‌شو ایمیل کرده و میگه که استخدامش کنید. اینجا شما ناچارید که یه تصمیم سیاه یا سفید بگیرید. «به اندازه‌ی کافی توانمند برای استخدام» یا «نه به اندازه‌ی کافی توانمند برای استخدام». اما این راه حلش چیه؟

 

+ بچه‌ها نظرتون چیه که طیفولک باید بیفته بیرون چون زیاد حرف میزنه؟

 

سال نو مبارک!

  • رضا عساکره