دیوار، Wall

یه دیوار که از دلم حک کنم روش. A wall to carve in it what goes in my heart.

دیوار، Wall

یه دیوار که از دلم حک کنم روش. A wall to carve in it what goes in my heart.

قبلا این وبلاگ رو ثامن‌بلاگ بود، اما اونا مهمون‌نوازای خوبی نبودن، انداختنم بیرون :))
الان اینجام
من کلا آدم شادیم، اما احتمالا این وبلاگ جدیت و گاها اندوه بسیار داشته باشه و کاربردشم همینه. قراره با «دیوار» حرف بزنم! شاید بعدا یکی پژواک صدامو گرفت :)

I am mainly a silly, happy person, though, this blog has a serious and sometimes sorrowful taste to it. I am supposed to talk to Wall! Maybe somebody gets my echo later.

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۱/۰۱
    Help

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

۱۳
مرداد

شب بود، بیابان بود، زمستان بود، بوران بود، پائول گراهام بود(کاش اسمش پائول گراهان بود). خستگیاشو تو نت میچرخوند، خستگیاش هم که خسته شدن میخوابوندشون. تو این چرخیدنا میدید ملت با هم کل کل‌ها می‍‌‌‎کنن و می‎پرن سر و کله‌ی هم تو کامنتا. یکی برای اینکه جلو دونفر دیگه ژست بگیره. یکی برای این که واقعا حس میکرد طرفش داره چرت میگه و وظیفه‎ی هدایت رو دوشش سنگینی می‎کرد. یکی چون بحثو دوست داشت. یکی چون بیکار بود. یکی چون هراسان بود، بیابان بود، زمستان بود.
میدید و چندشش می‎شد از بعضیاش، با بعضیاشم خیلی حال می‎کرد. میدونم الان چه سوالی ذهنتون رو درگیر کرده. که آیا این آدم با مشاهده‎ی اینا ننشست یه طبقه‎بندی بکنه سبکای مختلف مخالفت رو و یه چیزی بسازه به اسم هرم مخالفت گراهام؟ راستش چرا! همونطوری که انتظار میرفت همین کار رو کرد. با خودش گفتش که مخالفتا از سخیف‎تریناش تا کول‎تریناش می‎تونن تو این دسته‎ها قرار بگیرن:

طبقه‎ی همکف، فحش (یا بابا توی اسکل دیگه نظر نده): وقتیه که برای مخالفت روی شخص برچسبای بی‎ربط می‎زنیم. مثل: "خفه بابا اسکل."، "تو چی میگی پاچه‎مال." و … حرفی ندارم راجع به این طبقه، سوار آسانسور میشم و همه دکمه‎ها رو می‎زنم تا یکی یکی تو بقیه طبقه‎ها هم وایسه.

طبقه‌ی اول، به چالش کشیدن شخصیت، جایگاه و یا شایستگی گوینده به جای اهمیت به حرفا: "از یه بسیجی انتظار چه حرفی جز این داری؟"، "خب یه غرب زده معلومه باید همینو بگه!" و خب واضحه حاصل این چیزی جز دور شدن ادبیات آدما از هم و بیش از پیش حرف هم رو نفهمیدن چیزی نمیشه و یه روزی میاد که مطلقا هیچ ادبیات مشترک برای صحبت و نتیجتا امیدی به هدایت/همگرا شدن پیدا نمیشه!
یه دسته جمله‎ی دیگه که از ساکنین این طبقه شنیده میشه اینه: "تو پزشکی، تو رو چه به تحلیل سیاسی {پایان مکالمه}". خب چه ایرادی داره یه نکته یاد بگیری حتی اگه اون نکته رو یه غیرمتخصص یادت بده؟ راستی یه نکته‎ی بامزه. گراهامی هم که این حرفا رو زده خودش رشته‎ش کامپیوتره و خب غلط میکنه تو چیزی که توش تخصص نداره نظر میده.

طبقه‎ی دوم، درست صحبت کن: اعتراض به لحن و کلمات مورد استفاده مثلا! مثل: "دوست من، چطور با این مثالا و استدلالای(لالای لالا لای لای) بچه‎گانه فک میکنی نظرت درسته؟" خب! مثال باید حتما مثبت هیجده باشه که حرف درست بشه؟ هرچند خیلی بهتر از اینه که به شخصیت طرف گیر بدی. چون حداقل نشون میده میدونی مخالفتت با حرف شخصه در حال حاضر و مخالفتت با شخصیتش برای هیچکس مهم نیست =)) یه چیزی که الان یادم اومد: "شاید تو بدی، شاید به خاطر زبونته، چون اولش که اومدی نگفتی من، ار شوهرت گفتی! دیر اومدی نخواه زود برو!"

طبقه‎ی سوم، مخالفت! بدون هیچ استدلالی!:
- ببین تقصیر تو بود این اتفاق. تو اون روز فلان …. درحالیکه باید ….
+ نه! تقصیر من نبود. {پایان}
ممنون بابت توضیحتون! آقای راننده طبقه‎ی بعدی.
طبقه‎ی چهارم، مخالفت به همراه استدلال: اینجا کم کم بحث داره سازنده میشه. بچه‎ها اشک شوق داره میاد تو چشام. دو دقیقه وایسید!

منبع

 

خب! این جا این شکلیه که مخالفتت رو ابراز میکنی و بعد استدلالهات رو برای نظرت میاری. این ایده‎آل به نظر میرسه که! پس چرا تو طبقه‎ی آخر نیست؟ چون که اینجا یه مقداری مستقل از نظرات طرف مقابل داری عمل می‎کنی. حرف خودتو میزنی و استدلالای خودتو میاری. چه بسا به اینجا برسید که خب هم تو درست میگی هم من! چون هر دو استدلالامون رو داریم! پس بهتر از این هم میشه عمل کرد که واقعا. مثلا چه شکلی؟ بیا بریم بالاتر! (تو طبقات بالاتر، تو نوشته پایینتر. حالا بالای من یا بالای شما؟)

طبقه‎ی چهارم، مخالفت به همراه نقل قول: ببین! گفتی که "{در این محل دقیقا به یکی از جمله‎های طرف مقابل اشاره میشه}" در حالیکه "{در اینجا ایرادی به اون جمله وارد میشه، طبعا با استدلال}". این روش از این نظر خوبه که خب همراهی با بحث توش مشخصه. از این نظر بده که ممکنه جمله‎ای که انتخاب کردی نکته‎ی اصلی بحث نباشه و حتی با غلط بودنش چیزی از اصل ایده‎ی طرف مقابل کم نشه. مثل گیر دادن به تاریخا یا اسمای استفاده شده تو صحبت. پس قابل حدسه که:
طبقه‎ی آخر، فهم نکته‎ی اصلی و مخالفت با اون: نکته‎ی اصلی بحث رو دریافت می‎کنید و ابراز مخالفت می‏کنید و هوراااا. این بحث عجقولی‎ترین نوع بحثه. سراسر رشد و با تمرکز رو مفاهیم اصلی. ولی خب برای اینکه درگیر بحث سر چیزای اشتباه و ناشی از سو تفاهم نشید ضروریه مدام با خودتون نکته‎ی اصلی حرف طرف مقابل رو مرور کنید و اگه لازم دیدید برداشتتون از نکات اصلی صحبت رو مطرح کنید تا اگه برداشتتون غلط بوده درگیر موافقت یا مخالفت بیخودی نشید. طبیعیه که تقریبا هیچوقت قرار نیست با صد در صد حرفای هیچکسی موافق باشید و صرفا اگه با کلیت موضوع موافقید دیگه بحث ضروری نیست.

 

پ.ن: میخواستم برای مرور همه‎ی سطوح مخالفت رو در مخالفت با همین نظر آقای گراهام تست کنم که نه حسش بود،  نه شایسته بود متن طولانی‎تر از این شه.

پ.ن: وقتی دنبال اسم هرم می‎گشتم یه موضوعی دیدم به اسم هرم بولوم که شاید برای کسی که به این پست علاقه‎منده جالب باشه. خودم نخوندمش ولی عن‎قریب نگاهی بهش خواهم انداخت.
این هم از لینک نوشته‎ی خود سید پائول.

 

  • رضا عساکره