دیوار، Wall

یه دیوار که از دلم حک کنم روش. A wall to carve in it what goes in my heart.

دیوار، Wall

یه دیوار که از دلم حک کنم روش. A wall to carve in it what goes in my heart.

قبلا این وبلاگ رو ثامن‌بلاگ بود، اما اونا مهمون‌نوازای خوبی نبودن، انداختنم بیرون :))
الان اینجام
من کلا آدم شادیم، اما احتمالا این وبلاگ جدیت و گاها اندوه بسیار داشته باشه و کاربردشم همینه. قراره با «دیوار» حرف بزنم! شاید بعدا یکی پژواک صدامو گرفت :)

I am mainly a silly, happy person, though, this blog has a serious and sometimes sorrowful taste to it. I am supposed to talk to Wall! Maybe somebody gets my echo later.

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۱/۰۱
    Help

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

۰۸
اسفند

منِ او (1)

ترسناکن اونایی که حس میکنن من آدم حسابیم، یا مثلا ویژگی خاصی دارم

چون وقتی منو بشناسن میفهمن خبری نیست

بعد مشاهداتشون نسبت به انتظاراشون میاد پایین و پایین‌تر

و باز پایین‌تر

و اونوقت با این‌که یه آدم معمولیم، خیلی توم نقص میبینن. خیلی بیشتر از اونی که تو بقیه میبینن

 

  • رضا عساکره