شر و ور تحویلم نده، هستی یا نه؟
نکتهی نه چندان مهم: احتمالاً اگه کلیپو ببینید قبل خوندن نوشته، بیشتر حس بشه منظورم چیه. احتمالاً.
اول یه ذره از اون چیزای فیلم بگم که میخوام تو این نوشته استفاده کنم. این دختره تو فیلم، مامانش موقع به دنیا آوردنش فوت میشه. این دختره هم خودشو مسئول مرگ مادرش میدونه و البته انگار یه «اینسکیوریتی»ای تو وجودش هست نسبت به از دست دادن عزیزاش. بعد با یه پسره آشنا میشه و یه مدت کوتاهی لاسهای پیشازیدشیپ (pre-zeid-ship) (پیش از رل؟) میزنن. بعد یه روزی میره همونجای ملاقات همیشگیش با پسره و پیداش نمیکنه و اون «اینسکیوریتیـ»ـش میره تو باسنش و کلی کلهش عصبانی میشه. عصر که میبینه پسره رو بهش میگه «اگه قراره دوز پسرم شی نباید حس کنم گم و گور شدی از جلو چشام.» پسره اول خودشو میزنه علی چپ که «چی میگی ضعیفه؟ دوز پسر چیه؟ ما تازه دو روزه همو دیدیم. ما الان سوشال داستانیم.» دختره هم میگه «ببین چیزشعر تحویل من نده. پایه هستی که رابطمونو جدی کنیم یا نه؟ اگه نه که دکمهتو بزن. اگه هم آره، «من تو روابطم این خط قرمزمه» و باید پاش باشی.»
خب. حالا من چی میگم؟
یه فاز آشنایی هست این شکلیه که بدون این که طرفو خیلی دقیق بشناسی یا حتی دوران طولانیای باهاش گشته باشی یا سوشال فلان باشی، میری خیلی رک و صریح بهش میگی من حال کردم باهات و بیا با هم آشنا شیم که اگه با بقیهی زوایای هم حال کردیم و به هم چفت میشدیم و تو هم راضی بودی ازدواج کنیم. من با کلی چیزای این آشنایی حال نمیکنم ولی اصلاً یه چیزیش منو غلام خودش کرده. این که از اول تکلیفتون با هم مشخصه. یعنی اگه حتی همون روز اول میبینی یه ویژگی خیلییی رو مخ وجود داره، مستقیم میری میگی من با این چیز حال نمیکنم. خانمی/آقایی کن و اینو بذار کنار تا بتونم راحت کنارت باشم و اون شونصدتا ویژگی مثبتت رو در نهایت لذت ازش مستفیض شم، اصلاً استنشاقش کنم.
این چیزیه که تو رابطههای نوع دیگه نیست. یعنی طرف حتی اگه برنامهای برای عمیق و جدی شدن با تو داره ممکنه روزای اول حاشا کنه. زمان هم که بیشتر میگذره اینقدر وابسته شدید که دیگه حتی اگه طرف عوض نکنه فلان اخلاقشو تو نمیتونی بکآف کنی. بعد که هیجانای رابطه کم شد و کسی هم تمایلی به بهبود نداره، تو میمونی و یکی با یه ویژگی اخلاقی ابر رو مخ. (ممکنه این ویژگی اصلاً به خاطر «اینسکیوریتی»های زندگی تو باشه و مشکل از تو باشه. ولی یکی از حقوق و انتظارای آدما تو یه رابطهی عاشقانه اینه که یه سری از اینسکیوریتیهات رو هم اگه حل شدنی نیستن، بپذیره و مدیریت کنه. اگه هم حل شدنین، تا روزی که حل نشده، رو مخت راه نره)
یه بار دیگه دیالوگو بریم:
- اگه قراره دوز پسرم شی نباید حس کنم گم و گور شدی از جلو چشام.
+ چی میگی ضعیفه؟ دوز پسر چیه؟ ما تازه دو روزه همو دیدیم. ما الان سوشال داستانیم.
- ببین چیزشعر تحویل من نده. پایه هستی که رابطمونو جدی کنیم یا نه؟ اگه نه که دکمهتو بزن. اگه هم آره، «من تو روابطم این خط قرمزمه» و باید پاش باشی.
نکتهی خیلی بیاهمیتتر از نکتهی اول:
من نوشتههای طولانیم وقتیه که از یه بحرانـ( بی معنیه تو جایی که یه عده دارن از گرسنگی میمیرن، من به این قضایا بگم بحران، ولی میگم دیگه )ـی میام بیرون و تلاش میکنم از یه سری زوایا بررسیش کنم. تا جایی هم که تو ذهنمه تقریباً همه نوشتههای طولانی این وبلاگ شامل این ویژگی میشن. این حرفو برای این میزنم که اون آشناها و دوستایی که اینجا رو میخونن نگران نشن. قرار نیست خودمو بدبخت کنم =))) اتفاقا اینا آثار خروج من از قضیهس =))
پ.ن ۱) صحبت راجع به خط قرمزا و اولویتای اصلی تو رابطهس. چیزایی که تقریباً عدول ازشون غیرممکنه براتون (به هر دلیل). بقیهی چیزا رو هم سعی کنید به هم همگرا شید دیگه =))
پ.ن ۲) اگه مهمه اسم فیلمه: The Truth About Emanuel.
بعدانوشت: مشخصه که کل هدف متن ستایش کوچهعلیچپ نداشتنای اول رابطه برا هم دیگهس؟
- ۹۹/۰۳/۰۸