دیوار، Wall

یه دیوار که از دلم حک کنم روش. A wall to carve in it what goes in my heart.

دیوار، Wall

یه دیوار که از دلم حک کنم روش. A wall to carve in it what goes in my heart.

قبلا این وبلاگ رو ثامن‌بلاگ بود، اما اونا مهمون‌نوازای خوبی نبودن، انداختنم بیرون :))
الان اینجام
من کلا آدم شادیم، اما احتمالا این وبلاگ جدیت و گاها اندوه بسیار داشته باشه و کاربردشم همینه. قراره با «دیوار» حرف بزنم! شاید بعدا یکی پژواک صدامو گرفت :)

I am mainly a silly, happy person, though, this blog has a serious and sometimes sorrowful taste to it. I am supposed to talk to Wall! Maybe somebody gets my echo later.

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۱/۰۱
    Help

... اما بابام به زور ...

سه شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۷، ۱۰:۳۸ ب.ظ

من از بچگی خیلی ورزش رو دوست داشتم! شدیدا! همه‌چی رو پیگیری می‌کردم. حتی احبار ورزشی کریکت تو اون طرف هند رو!

اما بابام به زور منو از پیگیری این‌مدلی ورزش دور کرد.

مثلا یادمه یه روزی اومد و گفت از این به بعد ماکزیمم روزی اجازه داری نیم‌ساعت اخبار یا هرچیز ورزشی ببینی

من از بچگی خیلی نقاشی رو دوست داشتم و کلی هم زمان براش می‌ذاشتم.

اما بابام به زور منو از اون فضا دور کرد.

یادم میاد یه روزی جلو خودم به مامانم گفت «من هرچی به این بچه بی محلی می‌کنم، تو باز داری تشویقش می‌کنی! بابا بذار برسه به درساش!»

من از بچگی شیفته‌ی تاریخ بودم

اما بابام به زور منو از پیگیری حرفه‌ای تاریخ دور کرد

به یاد دارم یه روز مامانم می‌گفت که «بابات میگه نگرانم این بچه جای این‌که به زندگیش برسه، بقیه عمرشو تو خاک و اینا درحال باستان‌شناسی باشه»

من روانشناسی رو خیلی دوست داشتم

اما بابام به زور منو وادار به ادامه ندادن تو رشته‌ی انسانی کرد.

می‌گفت من خودم انسانی خوندم، میدونم تهش هیچی نیس، برو به زندگی واقعی برس


جالب هم هست که خیلی اوقات همون موارد رو تشویق می‌کرد که غیرحرفه‌ای پیگیری کنم، مثلا ورزش، مثلا هنر، مثلا تاریخ


بابام ترجیحش این بود که پزشک بشم اما این یه مورد رو هیچ‌وقت بهم اجبار نکرد اما شدیدا ابراز حمایت می‌کرد از طی مسیر تجربی

بابام ترجیحش بر این بود که المپیادو ول کنم و بیشتر به کنکور بپردازم ولی این یه مورد رو هیچ‌وقت بهم اجبار نکرد اما شدیدا ابراز حمایت می‌کرد از طی مسیر کنکور


بابام یه جاهای زیادی تصمیمش رو بهم دیکته کرد! جاهای زیادی هم نه!


و من از شرایط فعلیم راضیم

واقعا راضیم

و حس می‌کنم راضی‌تر از این‌که یه نوازنده یا نقاش باشم! یا یه باستان‌شناس! یا یه روانشناس(اینو مطمئن نیستم)! یا یه ورزشکار حرفه‌ای!


و خب واقعا دست بابام درد نکنه :)

  • رضا عساکره

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی