شب بود، بیابان بود، زمستان بود، بوران بود، پائول گراهام بود(کاش اسمش پائول گراهان بود). خستگیاشو تو نت میچرخوند، خستگیاش هم که خسته شدن میخوابوندشون. تو این چرخیدنا میدید ملت با هم کل کلها میکنن و میپرن سر و کلهی هم تو کامنتا. یکی برای اینکه جلو دونفر دیگه ژست بگیره. یکی برای این که واقعا حس میکرد طرفش داره چرت میگه و وظیفهی هدایت رو دوشش سنگینی میکرد. یکی چون بحثو دوست داشت. یکی چون بیکار بود. یکی چون هراسان بود، بیابان بود، زمستان بود.
میدید و چندشش میشد از بعضیاش، با بعضیاشم خیلی حال میکرد. میدونم الان چه سوالی ذهنتون رو درگیر کرده. که آیا این آدم با مشاهدهی اینا ننشست یه طبقهبندی بکنه سبکای مختلف مخالفت رو و یه چیزی بسازه به اسم هرم مخالفت گراهام؟ راستش چرا! همونطوری که انتظار میرفت همین کار رو کرد. با خودش گفتش که مخالفتا از سخیفتریناش تا کولتریناش میتونن تو این دستهها قرار بگیرن:
طبقهی همکف، فحش (یا بابا توی اسکل دیگه نظر نده): وقتیه که برای مخالفت روی شخص برچسبای بیربط میزنیم. مثل: "خفه بابا اسکل."، "تو چی میگی پاچهمال." و … حرفی ندارم راجع به این طبقه، سوار آسانسور میشم و همه دکمهها رو میزنم تا یکی یکی تو بقیه طبقهها هم وایسه.
طبقهی اول، به چالش کشیدن شخصیت، جایگاه و یا شایستگی گوینده به جای اهمیت به حرفا: "از یه بسیجی انتظار چه حرفی جز این داری؟"، "خب یه غرب زده معلومه باید همینو بگه!" و خب واضحه حاصل این چیزی جز دور شدن ادبیات آدما از هم و بیش از پیش حرف هم رو نفهمیدن چیزی نمیشه و یه روزی میاد که مطلقا هیچ ادبیات مشترک برای صحبت و نتیجتا امیدی به هدایت/همگرا شدن پیدا نمیشه!
یه دسته جملهی دیگه که از ساکنین این طبقه شنیده میشه اینه: "تو پزشکی، تو رو چه به تحلیل سیاسی {پایان مکالمه}". خب چه ایرادی داره یه نکته یاد بگیری حتی اگه اون نکته رو یه غیرمتخصص یادت بده؟ راستی یه نکتهی بامزه. گراهامی هم که این حرفا رو زده خودش رشتهش کامپیوتره و خب غلط میکنه تو چیزی که توش تخصص نداره نظر میده.
طبقهی دوم، درست صحبت کن: اعتراض به لحن و کلمات مورد استفاده مثلا! مثل: "دوست من، چطور با این مثالا و استدلالای(لالای لالا لای لای) بچهگانه فک میکنی نظرت درسته؟" خب! مثال باید حتما مثبت هیجده باشه که حرف درست بشه؟ هرچند خیلی بهتر از اینه که به شخصیت طرف گیر بدی. چون حداقل نشون میده میدونی مخالفتت با حرف شخصه در حال حاضر و مخالفتت با شخصیتش برای هیچکس مهم نیست =)) یه چیزی که الان یادم اومد: "شاید تو بدی، شاید به خاطر زبونته، چون اولش که اومدی نگفتی من، ار شوهرت گفتی! دیر اومدی نخواه زود برو!"
طبقهی سوم، مخالفت! بدون هیچ استدلالی!:
- ببین تقصیر تو بود این اتفاق. تو اون روز فلان …. درحالیکه باید ….
+ نه! تقصیر من نبود. {پایان}
ممنون بابت توضیحتون! آقای راننده طبقهی بعدی.
طبقهی چهارم، مخالفت به همراه استدلال: اینجا کم کم بحث داره سازنده میشه. بچهها اشک شوق داره میاد تو چشام. دو دقیقه وایسید!
خب! این جا این شکلیه که مخالفتت رو ابراز میکنی و بعد استدلالهات رو برای نظرت میاری. این ایدهآل به نظر میرسه که! پس چرا تو طبقهی آخر نیست؟ چون که اینجا یه مقداری مستقل از نظرات طرف مقابل داری عمل میکنی. حرف خودتو میزنی و استدلالای خودتو میاری. چه بسا به اینجا برسید که خب هم تو درست میگی هم من! چون هر دو استدلالامون رو داریم! پس بهتر از این هم میشه عمل کرد که واقعا. مثلا چه شکلی؟ بیا بریم بالاتر! (تو طبقات بالاتر، تو نوشته پایینتر. حالا بالای من یا بالای شما؟)
طبقهی چهارم، مخالفت به همراه نقل قول: ببین! گفتی که "{در این محل دقیقا به یکی از جملههای طرف مقابل اشاره میشه}" در حالیکه "{در اینجا ایرادی به اون جمله وارد میشه، طبعا با استدلال}". این روش از این نظر خوبه که خب همراهی با بحث توش مشخصه. از این نظر بده که ممکنه جملهای که انتخاب کردی نکتهی اصلی بحث نباشه و حتی با غلط بودنش چیزی از اصل ایدهی طرف مقابل کم نشه. مثل گیر دادن به تاریخا یا اسمای استفاده شده تو صحبت. پس قابل حدسه که:
طبقهی آخر، فهم نکتهی اصلی و مخالفت با اون: نکتهی اصلی بحث رو دریافت میکنید و ابراز مخالفت میکنید و هوراااا. این بحث عجقولیترین نوع بحثه. سراسر رشد و با تمرکز رو مفاهیم اصلی. ولی خب برای اینکه درگیر بحث سر چیزای اشتباه و ناشی از سو تفاهم نشید ضروریه مدام با خودتون نکتهی اصلی حرف طرف مقابل رو مرور کنید و اگه لازم دیدید برداشتتون از نکات اصلی صحبت رو مطرح کنید تا اگه برداشتتون غلط بوده درگیر موافقت یا مخالفت بیخودی نشید. طبیعیه که تقریبا هیچوقت قرار نیست با صد در صد حرفای هیچکسی موافق باشید و صرفا اگه با کلیت موضوع موافقید دیگه بحث ضروری نیست.
پ.ن: میخواستم برای مرور همهی سطوح مخالفت رو در مخالفت با همین نظر آقای گراهام تست کنم که نه حسش بود، نه شایسته بود متن طولانیتر از این شه.
پ.ن: وقتی دنبال اسم هرم میگشتم یه موضوعی دیدم به اسم هرم بولوم که شاید برای کسی که به این پست علاقهمنده جالب باشه. خودم نخوندمش ولی عنقریب نگاهی بهش خواهم انداخت.
این هم از لینک نوشتهی خود سید پائول.