و من واقعا نسبت به پدرم حس علاقهی شدیدی دارم
و من واقعا ناراحتم که غرور اجازهی ابرازشو نمیده
پ.ن: طبعا مادر هم
و من واقعا نسبت به پدرم حس علاقهی شدیدی دارم
و من واقعا ناراحتم که غرور اجازهی ابرازشو نمیده
پ.ن: طبعا مادر هم
سال اول دانشگاه واقعا سال سختی بود برام! نمیدونید چی گذشت بهم پس فقط یه گرا بدم! من از اول ترم یک تا آخرش اول یه ۱۵ کیلو وزن اضافه کردم و بعد یه ۱۰ کیلو کم کردم. بیثباتی روحی و فیزیکی رو از این دریابید!
یه سری چیزا شدیدا یادآور اون ایامن برام. وقتی اون چیزا برام اتفاق میفتن، یاد اون سال میفتم و یه بویی حس میکنم(واقعا به معنی لغوی: بو)
فک کنم نورونای مغزم آچمز شدن =)))
از بین همهی اینچیزا یکیشون صدای محمدعلیزادهس تو آهنگ عشقم این روزاست. اون موقع بیستچهاری از گوشی بچهها تو اتاق پخش میشد. امروز بعد دوسال اینو شنیدم و جا داشت خودمو بگیرم بزنم :) این اموجیه واقعا مناسبه :) خیلی اذیت شدم اون مدت :) خیلییییییییییی
واقعااااا شکر که تموم شد
یه رفیقی رو کشف کردم اخیرا که حرفای قلنبه سلنبه زیاد میزنه، اما حرفاشو دوست دارم :)
یه جمله گفت خیلی قلقلکم داد! دوست داشتم پاشم بغلش کنم، بوسش کنم :)) اما خب اینقدر صمیمی نبودیم معالاسف (پسره ها😅)
گفتش: تا الان بزرگ شدم ولی دوست دارم بعد این برای اونایی که بزرگ کردن منو، کوچیک شم
خب خوب بود 😅
شب ساعت از 3 که میگذره همیشه یه سری آپشن احمقانه میاد تو کلم که به هیچ درد نمیخورن ولی فک میکنم پیامیه برا اطرافیان :/
مثلا به کلم میزنه پروفایل تلگرام عوض کنم
یا اکانت اینستامو رو کنم دوباره
یا بیام اینجا پست بذارم
:|
نیمهی شعبان، قبلا خیلی برام شور داشت، برعکس الان
دو سه روز بود برای تجدید روزهای قدیم، میخواستم متنی با تمام وجود برای نیمهی شعبان بنویسم. اما امروز ساعت ۴ عصر بیدار شدم. پا شدم رفتم استخر. بعد یه ذره تمرینامو نوشتم و الانم دارم میخوابم.
چند حظه قبلتر یه نوشتهای دیدم از رفیقی که تقریبا فضایی مشابه این حال من رو میگفت و حیف دیدم حداقل این چند خطو ثبت نکنم. برا خودم حیف بود البته
این آهنگ رو هم گوش بدین بد نیست:
https://www.radiojavan.com/mp3s/mp3/Sepehr-Khalse-Bargardam
بعدا نوشت:
خطش زدم لینکو چون اینم ادا و «اطوار»ـه. واقعا همچین حسی رو هم ندارم متاسفانه